سیاست و تفکر واحد و وحدت عمل
زبیر شیرزاد زبیر شیرزاد

آیا بدون سیاست و تفکر واحد و وحدت عمل

تصویب اسناد در تدویر کنگره پاسخگوی منافع زحمتکشان خواهد بود؟

از دیدگاه من، پاسخ به این سوال از هر لحاظ حیاتی و ضروریست، و از سوی دیگر، جامع پر معنی و پر مفهوم نیز میباشد. گرچه ارایۀ همچو سوال و جواب به نظرم برای عده ای از دوستان تلخ و حتی تلخ تر تمام خواهد شد و یقیناً آنها را ناراحت خواهد ساخت، پس چاره چیست؟، تجاربِ تلخِ که در آن ما بزرگ شده ایم هریک مارا، به خصوص حزبی های صادق را، وادار میسازد تا به همچو سوالات جواب روشن شفاف بدون تعلقات سیاسی، از روی وجدان بیدار، ارایه شود. از دیدگاه من، در همچو مسایل لازم است، قبل ازینکه به سوال جواب داده شود، به پرسش و پرسشگر توجه همه جانبه شود که مبادا در آن نیت سوء موجود باشد. هدف ازین پرسش به هیچ وجه نی در دفاع و نی هم در تخریب کسی میباشد. لذا وظیفۀ ایمانی خود دانسته پرسشی را مطرح نموده تا رفقا، به خصوص آنعده رفقاییکه در مسایل تشکیلاتی وارد باشند، در این مورد ابراز نظر نمایند، ولی من نیز به سوال فوق در چند سطر مختصراً اظهار نظر مینمایم.

رفقا، چه باید کرد؟

اگر به چه باید کرد؟ جواب شفاف و روشن، نی در در های بسته، بل در در های باز داده نشود، یقیناً سرنوشت احزاب همسو و برادر به سوی یک فاجعه رهنمائی میشود. اگر در موردِ چه باید کرد و همچو سوالات همه جانبه نه اندیشید و راه برونرفت آنرا ولو به قیمت مال و جان هم تمام شود داده نشود گناه کبیره در برابر زحمتکشان محسوب میشود. شاید عده ای از رفقا سوال نمایند و یا در ذهن شان سوالات خطور کند که چرا نام از زحمتکشان گرفته شده و یا شاید عده ای سوال کنند که چرا از طبقه کارگر یادآور نشده ام؟ هردو سوال رفقا بجاست.

رفقای عزیزم، در هر کجایی که هستید باید دانست عده ای که دیروز لاف از مبارزۀ طبقاتی میزد و خودرا نسبت به دیگران باورمند تر میدانست و از برکت آن آرمان شریفانه صاحب نام و نشان شده بودند، ولی افسوس از آن ارمان شریفانه امروز با چشمان باز انکار می ورزند. و عده ای حتی انکار میکنند که در افغانستان نه کارگر است و نه هم طبقه کارگر. من به آن معتقدین دیروز و منحرفین امروز یادآور میشوم اگر طبقه کارگر به دلیل نبود کارخانه و فابریکه بیکار میباشند و یا عملاً در عقب ماشین و دستگاه فابریکه قرار ندارند و به همین دلیل ظاهراً نه میتوان آنهارا مسفقیماً کارگر خطاب نمود ولی آنها در هر کجایی که قرار دارند مصروف کار عرقریزی و زحمتکشی میباشند، اگر آن ماشینی که توسط یک کارگر فعالیت مینمود و در عقب آن عرق میریخت و از آنجا معاش بخور و بمیر را دریافت مینمود و اگر آن کارخانه ای که توسط جنگسالاران تخریب و غارت شده و آن کارگر باشرف بدون پرداخت حقوق چند ساله اش بازنشسته و رهی خانه گردیده گناهی آن آرمان شریفانه نیست. بناً نباید فراموش کرد طبقات در کشور ما از بین نه رفته، ای کاش از بین می رفت، که دیگر تفاوت های طبقاتی موجود نمیبود، و شعار رهائی انسان زحمتکش جامه عمل میپوشید. ولی برعکس در کشورما تضاد طبقاتی چون آفتاب روشن است. نادار ما نادار تر گردیده پولداران پولدار تر و غارتگر تر شده و زحمتکشان کشورما در حالت نهایت اسفبار و بدی قرار دارند. آیا انکار در راه مبارزۀ ترقیخواهانه به جز به ابدیت پیوستن چیزی دیگری نیست؟ که یقیناً است. و حتی عده ای از آن بالاتر حقایق را کتمان میکنند. روزی در یکی از سایت ها ادعا شده بود که آیا بدون مارکسیست بودن وطنپرست بودن امکان ندارد؟ جواب آن روشن است. وطنپرست بودن نیز تفاوت دارد. مارکسیست از طی دل از منافع زحمتکشان سراسر جهان دفاع میکند و در این راه شریفانه مبارزه نموده و به چوبه دار با شعار عدالت اجتماعی با شجاعت لبیک میگوید. یک وطنپرست که مارکسیست نباشد یقیناً وطنپرست میباشد، ولی او در برابر خود و ماحول خود می اندیشد و بالاخره وطنپرستی آن در محدودۀ وطنش خلاصه میشود، ولی به یک مارکسیت درد هر افریقائی درد هر آسیائیست و درد هر آسیائی را درد هر امریکائی و درد هر امریکائی را درد زحمتکشان اروپائی میداند و آه و نالۀ هر لیبیائی درد و آه و ناله هر مظلوم افغانستان میداند. اگر یک مارکسیست به درد و غم یک افغان اشک میریزد در مقابل به درد و آهی یک فلسطینی نیز میریزد و در فرجام یک مارکسیست انترناسیونالیست میباشد که برای او رنگ پوست و نژاد معنایی ندارد و آرمان آن عدالت اجتماعی و رهائی زحمتکشان است.

و از سوی دیگر آنهاییکه اصولی و برای تحکیم یک تشکل می اندیشند قابل احترام بوده و آنهاییکه به خاطر انفصال و جدایی ها تلاش می ورزند محکوم تاریخ میباشند. اگر در یک سازمان تفکر و سیاست واحد نباشد اگر وحدت هم صورت گیرد انشعاب های پی در پی صورت خواهد گرفت. بناً از دقت کامل کار گرفت و دقیق باید اندیشید. من طرفدار تفکر و سیاست واحد هستم بدون تفکر و سیاست واحد رفتن به سوی کنگره اشتباه بزرگ میباشد. زیرا در دو سازمان که تفکر و سیاست واحد نباشد هر قدم در مبارزه اش نا سالم بوده و مکروب در آن جای میگیرد. ما شاهد هستیم که در حزب دیروز ما دانۀ های سرطانی را تداوی کرده نتوانستیم زیرا تفکر و سیاست واحد وجود نداشت که فاجعه را به بار آورد. از دیدگاه من نبود تفکر و سیاست واحد در سازمان را مخالف آرمان زحمتکشان میدانم. ما باید از ته دل به آرمانهای زحمتکشان احترام بگذاریم و درین راه شریفانه باید مبارزه نماییم. اگر وحدت قانونمند نباشد وحدت چه معنایی دارد؟ اگر کنگره قانونی نباشد تصویب اسناد مشکل زحمتکشان کشور عزیزمان را حل نمیکند و فقط اسناد گم راه کننده خواهد بود. نباید از تدویر کنفرانس ها در شهر های کابل و بلخ هراسید، ما باید تاریخ کنگره را تعیین نماییم و آنهم هرچه زودتر. عدم تدویر کنفرانس های کابل و بلخ به معنی عدم تفکر و سیاست واحد تلقی میگردد. از دیدگاه من عدم تدویر کنفرانس کابل و بلخ نا دیده گرفتن مبارزۀ رفقاییکه در دو دهه پرچم مبارزه را، در اهتزاز نگهداشته بودند، میباشد و این را یک عمل ناسالم و غیراصولی میدانم. اگر تفکر و سیاست واحد نباشد و اصولی نه اندیشیم بدون تدویر کنفرانس کابل رفقا علومی و بزرگر و سایر کادرها، که از سال ها قبل آرزوی تدویر کنگره را داشتند، از مریخ خودرا کاندید می کنند و یا از کابل؟ و این به این مفهوم است که ما کنگره را نمیخواهیم، بلکه در صدد به دست آوردن کرسی ریاست حزب واحد میباشیم. رفقا دور نمیروم چرا ادعا دارم که بدون تفکر واحد نه وحدت قانونمند است و نه این پروسه ثابت قدم. در مقابل هر لحظه به سوی تزلزل خواهیم رفت. ببینید در کنفرانس 1356 اکثر رفقای ولایات کشور به این عقیده بودند که باید در قدم اول تفکر و سیاست واحد به میان آید و بعداً به سوی وحت رفت. من شاهد هستم که حزبی های صادق قصداً به کنفرانس راه نیافتند و نتیجه اش همان فاجعه ای بود که همه ای ما به چشم سر دیدیم و به این باور هستم شاید عده ای از رفقا با این نظرم موافق نباشند، ولی زمان نشان خواهد داد که من حق به جانب میباشم. چرا می گوئیم که بدون تفکر و سیاست واحد کنگره نمیتواند اسنادی را تصویب نماید که در آن هویت ما و راه ما روشن و منافع زحمتکشان برجسته باشد. اگر وحدت قانونی نباشد، تفکر و سیاست واحد در آن موجود نباشد کنگرۀ ما به جز از کندک تجمع برای سرباز گیری چیزی دیگر بوده نمیتواند. ما حزبی های صادق سربازان کندک تجمع نیستیم، بلکه ما طرفدار حرکت با هوش با خرد با متانت که در آن صداقت موجود باشد، میباشیم. و این را هم باید رفقا بدانند که ما کادرها بهتر می اندیشیم و راه ما روشن است و باید آشکار ساخت که بار کج به منزل مقصود نمیرسد. ما مستقیم متکی با اصول و نورم های حزبی حرکت مینمائیم. ما واحد هستیم واحد بودیم و واحد می رزمیم و واحد باقی خواهیم ماند. رفقا بزرگر و علومی با گوش های باز بشنوند هرچه زودتر در جستجوی تفکر و سیاست واحد شوند. در تفکر و سیاست واحد آرمان زحمتکشان نهفته است ما دیگر بار مسؤولیت انحرافات را به عهده نمیگیریم.

تدویر کنگرۀ قانونمند نیاز مبرم زمان میباشد و هرگونه تأخیر در آن به سود زحمتکشان نمیباشد زیرا بعد از سقوط حاکمیت مردمی هیچ شعاری به خاطر آزادی استقلال دموکراسی و عدالت اجتماعی تا کنون به گوش های ما نرسیده است. که از دیدگاه من با تدویر این کنگره این آرمان شریفانه به سر میرسد.

به پیش در راه مبارزه برای رهائی زحمتکشان کشور! به پیش به سوی تدویر هرچه عاجلتر کنفرانس های کابل و بلخ!

به پیش به سوی تدویر کنگره و تصویب اسناد ترقیخواهانه که در آن منافع زحمتکشان و هویت ما چون افتاب بدرخشد.


October 6th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات